آیا باید برای شفای بیماران دعا کرد؟
- klisayeomid
- Dec 23, 2016
- 4 min read

من کمتر مسیحی را میشناسم که به کل مخالف دعا برای شفای بیماران باشد. کلام خدا در کتاب یعقوب بهصراحت میگوید: «اگر کسی از شما بیمار است، مشایخ کلیسا را فراخواند و آنها برایش دعا کنند و بهنام خداوند او را با روغن تدهین نمایند. دعای با ایمان بیمار را شفا میبخشد و خداوند او را بر میخیزاند» (یعقوب ۵:۱۴-۱۵). بنابراین، همۀ کسانی که به کتابمقدس ایمان دارند، طبعاً میپذیرند که خدا از ما خواسته که برای بیماران دعا کنیم و نیز وعده داده که چنین دعایی را میشنود. ولی در مورد رابطۀ شفا از بیماریها با آنچه در میان مسیحیان بهعنوان تجربۀ نجات شناخته میشود، نظرات گوناگونی وجود دارد. در نتیجه، مسیحیان درباره گسترۀ شفا و اینکه تا چه حد باید انتظار آن را داشت، عقاید مختلفی دارند.
برخی بین شفا از بیماری و نجات رابطهای نمیبینند. به گمان این دسته، خدا البته حاکم بر همۀ امور و قادر مطلق است و برخی اوقات صرفاً از روی محبت و لطف خود به دعای ما برای شفا پاسخ میدهد. اما نمیتوان و نباید رابطهای ذاتی بین شفا و نجات دید. نجات امری است روحانی که شامل آمرزش گناهان، فرزند خدا شدن، و حیات ابدی است و اینها ارتباطی با شفای جسم ما ندارد. بنا بر این نظر، مرگ مسیح بر روی صلیب نیز برای ما نه شفا از امراض، بلکه تنها آمرزش گناهان و آشتی با خدا به ارمغان آورد. این گروه، معجزات مسیح و کلیسای نخستین را صرفاً آیاتی در تأیید حقانیت پیام انجیل میانگارند که خاص آن دوران بود و دیگر ادامه ندارد. بهطور خلاصه، به گمان این دسته، شفا جزء مهمی از زندگی مسیحی نیست و نباید بیش از حد، انتظار آن را داشت.
اما گروهی دیگر از مسیحیان که شمار آنها رو به فزونی است، برای شفا اهمیت بیشتری قائلند. این دسته، به درستی میان شفا و نجات رابطهای نزدیکتر از دستۀ نخست میبینند. اخراج دیوها و شفا از امراض که در خدمت مسیح بهظهور رسید و در کلیسای نخستین ادامه یافت رابطهای تنگاتنگ با آمدن پادشاهی خدا داشت. این معجزات صرفاً آیاتی در تأیید حقانیت پیام عیسی دربارۀ آغاز پادشاهی خدا نبود بلکه از برکات و مواهب خود این پادشاهی بهشمار میرفت. و از همین رو نیز پیام عیسی را تأیید میکرد. یهودیان مطابق پیشگوییهای عهدعتیق منتظر بودند که آمدن مسیحا و برقراری پادشاهی خدا در عصر مسیحایی با رهایی قوم اسیر خدا از چنگال قدرتهای اهریمنی همراه باشد. فلسفۀ اخراج دیوها در خدمت مسیح نیز همین بود. گفتۀ عیسی در متی ۱۲:۲۸ موضوع را در یک جمله خلاصه میکند: «اگر من بهواسطۀ روح خدا دیوها را بیرون میکنم، یقین بدانید که پادشاهی خدا به شما رسیده است.» مقصود عیسی این نیست که اخراج دیوها صرفاً آیتی است معجزهآسا که بر آمدن پادشاهی خدا گواهی میدهد، بلکه اساساً آمدن پادشاهی خدا از یک لحاظ یعنی برداشته شدن حاکمیت نیروهای تاریکی و آزادی قوم خدا از اسارت آنها.
شفاهای عیسی نیز همچون اخراج دیوها جزئی مهم از پادشاهی خدا بود. لوقا ۷:۲-۸:۱۲ نشان میدهد که عیسی شفاهای خود را از مظاهر نجات و احیای اسرائیل تلقی میکرد. شاگردان یحیی آمده از او میپرسند «آیا تو همانی که میبایست بیاید یا منتظر کسی دیگر باشیم؟» عیسی نخست توجه آنها را به معجزات رهاییبخش خود جلب میکند و سپس به اشعیا ۳۵:۵ و ۶۱:۱-۲ اشاره مینماید که در آن وقوع معجزات فوق پیشگویی شده است. در واقع به آنها میگوید: «ببینید چگونه کوران بینایی مییابند، لنگان راه میروند، کران میشنوند و به فقیران بشارت داده میشود. اینها خود گواه این حقیقتند که من همانم که میبایست بیاید. همان که این آزادی نوین را برای قوم خدا مهیا میسازد.» پاسخ عیسی گویای این حقیقت است که او شفاها و سایر معجزات خود را در راستای وعدههای عهدعتیق، بخشی مهم از نجات و تجدیدحیاتی میدانست که خود و شاگردانش بدان بشارت میدادند. معجزات صرفاً دلایل اثبات مسیح بودنِ عیسی یا تأیید اعتبار پیام او نبودند، بلکه مظاهر نجاتی بودند که او به ارمغان آورده بود، نجاتی که همانا رهایی و احیای انسانها در پادشاهی خداست.
دلیل مهم دیگری که بهدرستی در تأیید وجود رابطۀ نزدیک میان نجات و شفا ارائه میشود، پیشگویی اشعیا در مورد مواهب نتیجه شده از مرگ مسیح بر روی صلیب است: «به سبب تقصیرهای ما مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید. تأدیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم» (اشعیا ۵۳:۵). برخی کوشیدهاند بخش آخر این پیشگویی را به شفای روحانی محدود کنند. ولی متی ۸:۱۷ بر چنین تفسیری خط بطلان میکشد. به اعتقاد من همۀ تردستیهای تفسیری که برای شانه خالی کردن از این نتیجه بهعمل آمده، محکوم به شکست است! بنا به تفسیر الهامی عهدجدید، مسیح بر روی صلیب بهای شفای ما را از امراض جسمی نیز پرداخته است.
کار مسیح در صلیب و قیام، و نجات فراهم آمده بهوسیلۀ آن را نباید تنها به آمرزش گناهان یا برخی دیگر از ابعاد صرفاً روحانی زندگی محدود کرد. چنین نگرشی شدیداً تقلیلگرا reductionistic و نادرست است. البته درست است که شفا از بیماریها بهمعنای دقیق جزئی از مفهوم کفاره نیست، ولی کار مسیح بر روی صلیب را نباید به فراهم آوردن کفاره محدود کرد. مسیح بر روی صلیب نه تنها مجازات گناهان ما را بر خود گرفت بلکه انسانیت کهنه و سقوط کردۀ ما را نیز با خود بر صلیب برد. کفاره تنها یکی از ابعاد مختلف کار مسیح روی صلیب است. مسیح بر روی صلیب بهای رهایی جهان از گناه و همۀ عواقب و پیآمدهای آن را پرداخت. در صلیب، بهای کامل آفرینشی نو پرداخت شد، و در قیام مسیح این آفرینش عملاً آغاز گردید. این آفرینش نو که توسط روحالقدس به ایمانداران انتقال مییابد نه تنها دارای ابعاد روحانی، بلکه دارای ابعاد جسمانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی محیطزیستی نیز هست. آن شالوم یا سلامتی که در صلیب مسیح و قیام او فراهم آمد، فراگیر و چند بعدی است.
Comments